امید

ساخت وبلاگ
به نام خدا

الان دقیقا ساعت 3بامداد روز سه شنبه اس.نمی دونم بگو یا نگم.این چندشب بود بازم همش خواب کفش

می دیدم امشب ی اتفاقی افتاد برام که هنوز نمی دونم تا کجا میه و آخرش به کجا ختم میشه ولی توی دلم

روشنه این بار خیره.خدایا دارن از ته دلم ازت درخواست می کنم برای من خیر را آنچنان که خودت میدانی رقم 

بزن.من برای زتدگی با حسن هیچ مشکلی نداشتم و خودم را به دست خودت داده بودم و توکلم بخودت بود

بارها گفتم خدایا اگه تو توی زندگیم باشی با هر مشکلی می تونم کنار بیام.پس اگرزندگی با حسن را خیر 

میدونی برایم درستش کن که نمی دونم شاید به صلاحم نبوده یا اینکه می دونستی من اونقد توان ندارم و

لیاقت این امتحان را نداشتم که نشد.و حالا بار دیگه ازت می خوام که خدایا من دوس دارم زندگیم سر

و سامان بگیره و از این وضعیت بیرون بیام حالا که باز هم یکی را سرراهم قرار دادی خودت ختم به خیرش 

کن که هیچ چیز خارج از قدرت تو نیست.

امروز زنگ زدم طاهره و در مورد مهدم ازش راهنمایی خواستم خداییش کلی راهنمایی کرد خدا خیش بده

طاهره میگه خیلی دیره و باید زودنر اقدام کنی.امروز دیگه کتابخونه نرفتم که مثلا بشینم رو پایان نامم کار 

کنم که متاسفانه این کار را هم انجام ندادم و کلا به بطالت گذشت.

به امید خبرهای خوش

توکل برخدا

روزهای شاد آینده...
ما را در سایت روزهای شاد آینده دنبال می کنید

برچسب : امید,امید دانا,امید کوکبی,امید علومی,امید جهان,امید حاجیلی,امید زندگانی,امید معماریان,امید ابراهیمی, نویسنده : banooynooro بازدید : 280 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 9:20